از آنجا که طالوت مردی کشاورز بود و توانایی مالی چندانی نداشت ، اشراف با انتخاب وی مخالفت نمودند و گفتند : چگونه او بر ما حکومت داشته باشد با این که ما از او شایسته تریم ؟ و او ثروت زیادی ندارد . اشموئیل در پاسخ گفت : خداوند او را بر شما برگزیده و علم و [ قدرت ] جسم او را وسعت بخشیده است . ( بقره آیة 247 )
چنانکه ملاحظه می شود ، اشموئیل پیامبر دو خصلت « گسترش علمی و توانایی جسمی » را بر دو خصوصیّت دیگر ، یعنی قدرت مالی و افتخارات نژادی و نَسَبی ، فضیلت و ترجیح می دهد و دارندة این دو خصلت را برای احراز مقام رهبری شایسته تر می داند ، در این جا قدرت بدنی با صراحت به عنوان یک مزیّت و فضیلت مطرح شده و در کنار علم و قدرت علمی قرار گرفته و با آن مقایسه شده است .
حال که تا حدودی با ارزش و مقام والای علم و عالم از دیدگاه اسلام آشنا شدیم ، می توانیم به اهمّیّت تقویت جسم نیز پی ببریم ، زیرا در این آیة قرآنی ، نیرومندی جسمانی در ردیف نیرومندی علمی ـ و البتّه بلافاصله پس از آن ـ ذکر شده است . البتّه باید توجّه داشت نیرومندی علمی بر توانایی جسمانی اولویّت و برتری دارد و رهبر چنان چه از نظر علمی ضعیف باشد ، دیگر نمی توانـد رهبـری کند و توانایی جسمی او نیز کمکی به وی نخواهد کرد .بدین جهت است که می بینیم ابتدا توانایی علمی طالوت مطرح شده و سپس توانایی جسمی وی ، و فرموده : " وَزادَةُ بَسطََةً فِی الِعلمِ و الجِسمِ ." ازهمین جا می توان استفاده کرد که قوی بودن جسمانی برای یک ورزشکار کافی نبـوده و باید به مـوازات تقویت جسم ـ بلکه مقدّم بر تقویت جسم ـ به تقویت جنبۀ علمی و ایمانی نیز بپردازد . قـدرت بدنی و حتّی قدرت علمی فراوان ، چنان چه با ایمان به خدا همراه نگردد ، جز زیان و خسران ، فایدۀ دیگر برای جامعۀ بشری نداشته و همچون تیغ تيزی خواهد بود در دست زنگی مست .
آیۀ 251 سورۀ بقره در مورد مبارزۀ داوود و جالوت می فرماید :
" سپس آنان به فرمان خدا ایشـان [ سیاه دشمن ] را به هزیمت و شکست وا داشتند و داوود [ جوان کم سن وسال نیرومند و شجاع که در لشکر طالوت بود ] جالوت را کشت ، و خداوند حکومت و دانش را به او بخشید ، و از آن چه می خواست به او تعلیم داد . "
نکتۀ قابل توجّهی که در این جا به چشم می خورد ، این است که قدرت و توان بدنی و جسمانی به تنهایی برای تکمیل شخصّیت انسان کافی نیست ؛ به همین خاطر می بینیم خداوند متعال در کنار قدرت جسمانی و حکومت بر مردم ، حکمت و دانش نیز به او داوود آموخته و مطالب فراوانی را نیز به او تعلیم می دهد .
درمورد داستان حضرت یوسف ( ع ) ، نکاتی که از این داستان به دست می آید ، عبارتند از :
1ـ برادران یوسف ، نیرومندی و ورزشکار بودن را که یک مزیّت و فضیلت است در دو آیه مطرح می کنند و می گویند : " و ما گروهی نیرومند و ورزشکاریم " و آن دو آیه عبارتند از :
الف : [ آیه 8 سـورۀ یوسف ] هنگامی کـه برادران با یکـدیگر توطئه می کنند ، می گویند : " و نَحنُ عُصبَةٌ " وآن را دلیل برتری خویش بر یوسف می دانند .
ب : [ آیه14ســوره یوسف] هنگامی کـه پـدر از این که گرگ یوسف را بخورد ابراز نگرانی می کند ، آنان در پاسخ بدو می گویند : « وَ نَحنُ عٌصبَةٌ » و داشتن نیرو و توان جسمی را مشخّصة یک محافظ و پاسدار می دانند که به خوبی می تواند به مأموریّت پاسداری و حفاظت عمل کند .
2 ـ بازی کردن و تحـرّک را ـ که خــود نوعی ورزش اسـت ـ برای کودکان لازم و ضروری می داند . به همین جهت ، برادران یوسف به بهانة بازی کردن ، یوسف را از پدرش ـ که خود یک پیامبر الهی و معصوم و دارای بینش کافی است ـ جدا می کنند و او به این که بازی برای کودكان لازم است ، اعتراض نمی کند .
3 ـ بازی ، تحرّک و ورزش ، بهتر است در هوای آزاد ، محیط باز و فضای سبز صورت گیرد ، نه در هوای آلوده و پر از دود و گازوییل و یا محیط در بسته و تنگ و به دور از طبیعت ، بدین جهت برادران یوسف به پدر می گویند : « یَرتَع و یَلعَب » تا یوسف در چمن و مراتع بگردد و بازی کند .
4 ـ در حالی که برادران یوسف ، بزرگ ترین و نابخشودنی ترین گناهان را مرتکب شده و به قول خودشان برادرشان را از روی غفلت به کشتن داده اند ، بهترین و پیامبر پسندیده ترین عذری را که ارایه می کنند ، اشتغـال به ورزش و مسـابقة ورزشی است و می گوینـد : ای پـدر ! ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم و یوسف را نزد اثاث خود گذاشتیم و گرگ او را خورد . ( آیة 17 سورة یوسف )
و آن پیامبر هم به آنان خرده نمی گیرد که چرا به ورزش و مسابقة ورزشی پرداختید .
در آیة 4 سورة قصص آمده است :
« هنگامی که [ موسی ] نیرومند و کامل شد ، حکمت و دانش به او دادیم ، و این گونه نیکوکاران را جزا می دهیم . »
در این آیه " اشَد " از مادة شدّت ، و به معنای نیرومند شدن است ، و " استوی " از مادّة استواء ، به معنای کمال خلقت و اعتدال آن است .
گویا یک نحو ارتباط بین سلامتی و نیرومندی جسمانی و یاد گرفتن حکمت و دانش وجود داشته باشد ، و شنیده نشده که هیچ یک از پیامبران الهی ـ که تعداد آن ها در روایات اسلامی 124000 نفر ذکر شده است ـ ضعیف و یا ناقص الخلقه بوده باشند . در مورد جانشینان دوازده گانة پیامبر عظیم الشأن اسلام نیز چنین است . به همین جهت است که در آیة مذکور فرمود : هنگامی که موسی نیرومند و کامل شد حکمت و دانش به او دادیم .
در آیة 15 سورة قصص در ادامة داستان موسی ( ع ) می فرماید :
[ موسی ] در موقعی که اهل شهر در غفلت بودند ، وارد شهر شده ، و ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند ؛ یکی از پیروان او بود و دیگری از دشمنانش . آن یکی که از پیروان او بود ، از وی در برابر دشمنش تقاضای کمک کرد .
موسی که دارای روحیّة دفاع از مظلوم در برابر ظالم بود ، بلافاصله به کمک مظلوم شتافته ، با ظالم درگیر می شود . او تنها با زدن یک مشت به سینة دشمن ، او را از پای درمی آورد .
نکتة قابل توجّه در این جا است که حضرت موسی قدرت و توان خویش را در جهت دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم به کار می گیرد . همان گونه که شیرخدا ، حضرت علی مرتضی ( ع ) بود و به فرزندان خویش وصیّت فرمود :
همواره دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید .
آن گاه موسی به خاطر این قتل ناخواسته که انجام داده به درگاه خدا استغفار می کند .
در دنبالة داستان که حضرت موسی به نزدیکی شهر مدین می رسد و به دو دختر شعیب در کشیدن آب از چاه کمک می کند و پس از آن یکی از دو دختر به پدر پیشنهاد می کند که موسی را استخدام نماید و در ادامة دلیل این پیشنهاد و انتخاب را چنین بیان می کند :
« همـانا بهترین کسـي که می توانی استخدام کنی ، آن کسی است که قوی و امين باشد . » ( آیة 26 سورة قصص )
می بینیم که در این جا قوی بودن به عنوان یک مزیّت و امتیاز برای حضرت موسی ( ع ) به حساب آمده است . البتّه آن قوی بودنی که با امین بودن همراه باشد .
نکتة مهم دیگر این که ، به طور معمول ، انسان قوی و نیرومند بهتر می تواند امانت را حفظ نماید ، و « امین بودن » با قوی بودن دارای ارتباط نزدیکی است ؛ از این رو در آیة قرآن ، دو کلمة « قوی » و « امین » در کنار یکدیگر به کار برده شده اند.
قرآن کریم دربارة لزوم تقویت بنیة رزمی و نظامی می فرماید :
« در برابر آنهـا ( دشمنان ) آن چه توانایی دارید از نیروها آماده بسازید » ( آیة 60 سورة انفال )
البتّه این نیرو تنها شامل نیروهای نظامی و رزمی نبوده ، بلکه می تواند از توانایی های اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی و خلاصه هرچیزی را که می تواند ما را در پیروزی بر دشمن یاری دهد ، در برگیرد .
در آیة 69 سورة اعراف هنگامی که حضرت هود ( ع ) می خواهد یکی از نعمت های خدا بر قوم خود را بشمارد ، می گوید : « و به جسم شما فزونی داد .»
خداوند متعال در آیات متعّدد ، خود را قوی می نامد . از جمله در آیات 5 و 6 سورة نجم ، آیة 165 سورة بقره ، آیة 15 سورة فصّلت ، آیة 39 سورة کهف ، آیة 58 سورة ذاریات ، آیة 52 سورة انفال ، آیة 66 سورة هود و آیة 21 سورة مجادله .
اگر قوی بودن ، صفت خوبی نمی بود ، هرگز خداوند ، خود را به آن متّصف نمی فرمود .
امّا در مورد قدرت بدنی حضرت علی ( ع ) :
قدرت بدنی بی نظیر حضرت علی ( ع ) را باید در ردیف معجزات و کرامات به حساب آورد . تاریخ جهان هیچ شخص دیگری را با چنین نیروی جسمانی فوق العادّه سراغ ندارد . توانایی بدنی آن حضرت ، همان گونه که خود آن بزرگوار فرمودند ، یک قدرت عادّی و معمولی نبوده ، بلکه قدرت الهی و خدایی بود که از ایمان نیرومند او به خدا نشأت می گرفت . شاید خداوند خواسته از طریق این قدرت بدنی فوق طبیعی ، ارتباط آن حضرت با عالم فوق را به مردم بفهماند و آنها را متوجّة شایستگی او برای زمام داری و رهبری جامعة اسلامی پس از رسول خدا ( ص ) سازد ، زیرا کسی می تواند جانشین پیامبر عظیم الشأن شود که همانند وی با عوالم بالا در ارتباط بوده و از هر جهت ، توان فوق بشری برای ادارة جوامع انسانی داشته باشد ، و چنین شخصی بدون تردید ـ کسی جز علی ( ع ) نبوده است .
نظرات شما عزیزان: